حسین حسین ، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

*شازده حسین*

باغ جوجو بازییییییییییییییییییی........

عزیز دلم این مدتی که پای بابایی شکسته بود بیشتر میومدی پیشمون صبحا مامانم میومد سراغت و تا ظهر میموندی وقتی هم بابام میومد میگفتی عمو دادالیییییییی باغ جوجو بازییییییییییییییی الهی قلبونت بلم که همه دوست دارن حالا میخوام چندتا از عکسایی که توی باغ ازت گرفتمو بزارم     قلبون اون خجالت کشیدنتتتتتت   اینجا هم دهنتو بستی داری آبنبات می خوری سوراخ بینیت شده اندازه ی کله ی من قلفووووووووون خنده هات       ...
16 مرداد 1391

موزیک

اینجا داری موزیک میگوشی عسیس دلم اون آب دهنت منو میکشه آخر کی میخای جمش کنی اون دهنوووووووو   ...
16 مرداد 1391

عذر خواهی از حسین عزیزم....

سلام عزیز دلممممممممممم اگه بدونی این مدت چقدر ناراحت بودم که وبتو آپ نمی کردم..... آخه زیاد نمیدیدمت....این چند باری هم که با هم بودیم حال و روز خوشی نداشتم....دوبار از عید تا حالا اومدم  که اونم انقدر درس داشتم که وقت نمیکردم حتی بیام به وبت سر بزنم چه برسه که آپش کنم عزیز دلم از عید تاحالا جمع فامیل و خانواده حال و روز خوشی نداشت.... ...در عرض دو ماه گذشته من دوتا از پسر داییهامو که پسر عموهای مامان توهستن رو از دست دادم....خودتم با اینکه بچه ای و ازین چیزا زیاد سر در نمیاری می فهمیدی که اوضاع چقدر غمگینه عادل و مجتبی پسرای دایی صابر هردو فوت کردن....مجتبی دیابت داشت و عادل هم از پچگی فلج بود....مجتبی 28 سالش بو...
10 تير 1391

عیدت مبارک....

سلام عزیز دلمممممممم عیدت مبارک    بعد یک ماه اومدم وبتو آپ کنم اگه بدونی توی این مدت که ازت دور بودم چقدر دلم برات تنگ شده بود اونجا هر بچه ی همن سنتو می دیدم دلم می خواست ماچش کنم یه بار تلفنی بهت گفتم به بابا بگو منو ببر پیش مه رخ گفتی در هواپیما باز میشه میفتم پایین       خیلی دوست داشتم امروز ازت عکس می ذاشتم ولی نشد انشاالله دفعه ی بعد ...
1 فروردين 1391

یه دنیا دوست دارم...

سلام عزیزم خوبی عزیزمممممممممممم؟! الان داریم از خونه ی مامانی و بابایی میایم تا منو دیدی داد زدی مامان مَقُق از  توی سفره راه افتادی و پریدی توی بغلم عزیز دلممممممممم این مدت خیلی دلم می خواست وبتو آپ کنم ولی باور کن وقت نمی کردم این چند روز همش خونمون شوغول پوغول بود برای عروسی عمو پوریا و خاله فرشته خیـــــــــــــــــــــــــلی خوش گذشت تو هم دعوت بودی و کلی شیطونی کردی راستی کردی هم رقصیدی کلی به رقصیدنت خندیدیم ** ** **         ...
23 بهمن 1390

قایم موشک

سلام عزیز دلممممممممم الان دارم از خونه ی شما میام دیشب من و خاله مهدیه پیشت بودیم دیشب کلی شیطونی کردی تازه با هم قایم باشکم بازی کردیم قلبونت بلممممممممم تو می رفتی پشت در کمد مثلا قلیم میشدی ولی دست و پاهای خوشکل و کوچولوت بیرون بود بعدش من باید قایم میشدم که تو منو پیدا کنی تو هم وقتی پیدام می کردی کلیییییییی ذوق می کردییییییی الان که اومدیم تو خواب و بیدار بودی ولی از پشت در صدای گریتو شنیدمممم           ...
29 دی 1390

اودا..........

عسیس دلم الان که دارم برات می نویسم تو نشستی پیشم و شیطونی میکنی نمیزاری برات بنویسم که هی می گی عدتی متیه دوسسسسسسسسسس:من عروسِ مهدیه رو دوست دارم برام بزارش یه چیز جالبی که امروز گفتی قسم خوردنت بود می گفتی مقق اوداااااااااا:یعنی مه رخ تو رو خداااااااااااااا ای جانمممممممممممممممم ...
27 دی 1390

*لغت نامه ی شازده حسینی*

اینجا میخوام اسمای اجق وجقی رو که به کار میبری ترجمه کنم شازده حسین ما دیر زبون باز کرد الانم واسه این چار کلمه ی لت و پارش کلی به هیجان میایم کار آقا حسین ما از تخم کفترم گذشته تازگیا یکیشو دایی معینش داده به خوردش   اول از همه اسم خودم= مقق(maghogh( الام=سلام اوبی=خوبی آدا=خداحافظ مامان مدوم=مامان معصومه عمو دادالی=بابای من مامانی=مامان فاطمه قاقا=آقا چیس=چیپس پتک=پفک اقاق=اتاق آغالی=سطل آشغال بق بق=کبوتر هم=هر نوع خوردنی ادا=اداره قوقولی=خروس بیو=سگ و گربه چوچولو=کوچولو بگگ=بزرگ اکی=یکی اد تا=صدتا ...
24 دی 1390

عیادت بابایی

شازده حسینم سلام امشب اومدیم خونتون عیادت بابایی عزیز دلم کلی ذوق کردی تمام آلبوما تو اوردی ریختی وسط خونه تک تک عکسا رو نشونمون دادی ...
24 دی 1390