عید 92 شازده حسین
سلام به روی ماه همگیییییییییییییییییییی
حسین جون ببخشید که نتونستم تو این مدت بیام و به وبلاگت سر بزنم باور کن وبلاگ خودمم همینجوری تعطیل بوده این مدت تا اینکه بالاخره چند روز پیش تعطیلش کردم اما میدونی که وب تورو نمیشه تعطیل کرد...
برم سراغ عید حسین جون که با خرید جوجوهاش آغاز شد...
البته این عکس مربوط به 10-11 روز پیشه....الان جوجوها بزرگتر شدن
و اما خود آقا حسین که کچل شده...
فعلا که همین عکسا رو از عیدت دارم
دیگه اینکه جونم واست بگه که یه روز اومدی خونمون و منو کلی زدی
البته واسه بازی
تازه آخراش دیگه جدی جدی می زدی
بعدشم بهم گفتی:تلفت ماخا بَتُشِمِت:کلفت می خوام بکشمت!
خوب دیگه بگذریم
می خوام برم سراغ عکسای قدیمی تر که دلم نیومد نزارم توی وبلاگت:
عکسای محرم 91 که رفته بود بودیم باغ واسه پختن نذری...تو هم که مثل همیشه سرما خرده بودی...
این عکس هم مال همون موقع هست که نینی های خاله محیا اومده بودن خونه ی ما که تو هم اومدی پیششون
تو اون شب با پاسا و پارمین...دو قلو های خاله واسه ی من نقاشی کشیدین...که الان توی کمد من خوابگاه چسبوندمشون...تو یه طوطی خیلی قشنگ کشیدی واسم..البته اولش نفهمیدیم چی کشیدی تا اینکه خودت گفتی طوطی کشیدم
این عکس مال یه شبه که ما اومدیم خونتون و تو رفتی همه ی لباساتو اوردی و نشون ما دادی...کت و شلوار قشنگتو که از کیش خریدی تنت کردی
دفه های بعد سعی می کنم زودتر وبتو آپ کنم