تابستون قشنگ حسین جون
سلام به روی ماه حسین قشنگممممممم
جونم واست بگه که امسال تابستونت یه تابستون پر ازاتفاق بود که من تاحالا نتونستم بیام و واست بنویسم....
اولش اینکه مامان و بابا یه تولد خوشگل واست گرفتن خونه ی خاله مرضیه...کلی عکس و فیلم داری که واست میزارم....
علی کوچولو
حسین عزیزم
کیک مزرعه ی حسین جون
بعدش اینکه لوزه هاتو عمل کردی و خیلی اذیت شدی....ولی خوب بالاخره از دستشون راحت شدی عزیزم....روز عمل از بغل بابات جدا نمیشدی...این بود که مجبور شدن توی همون راهرو ی اتاق عمل بیهوشت کنن...من و عمه هم روز عمل پیشت بودیم...روز بدی بود...تو بعد عمل کلی گریه و بی قراری کردی....اینم از عکساش...
حسین با لباس اتاق عمل که کلی واسش بزرگ بود
حسین جون با بابای مهربونش توی راهروی اتاق عمل بیمارستان امام حسین قبل از عمل
حسین جون بعد از عمل...هنوز کامل به هوش نیومده بودی
بعدش اینکه چند وقتدیگه عروسی دایی مهدی پسر خاله ی مامان هستش و تو از حالا رفتی خونه ی مامانی....
دوست دارممممممممممممم...کف بازی حسین...